مقامات ناتو و رسانههای خبری غرب، شعف خود را از ضدحملات اوکراین که نیروهای روسیه را مجبور به خروج ناگهانی از شهر خارکف کرد، پنهان نکردند؛ حملاتی که به نظر میرسد کرملین را غافلگیر کرده باشد زیرا مقامات روسیه انتظار داشتند که این حملات در جنوب اوکراین رخ دهد؛ جایی که به نظر میرسد عمده تلاشهای کییف در این منطقه انجام شود.
شخصیتهای برجسته و ذوقزده حامی اوکراین در اروپا و آمریکا، در حال جشن و پایکوبی بوده و موفقیت اخیر کییف را نشانهای از شکست کلی روسیه در جنگ قلمداد میکنند. بر اساس این نظریه، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه مجبور خواهد شد تا توافق صلحی که با اهداف اولیه کرملین، فرسنگها فاصله دارد را بپذیرد؛ به عبارت دیگر، مطابق این نظریه، بیشترین امیدواری او این خواهد بود که توافقی را بپذیرد که شرایط را به حالت قبل از آغاز عملیات ویژه نظامی بازگرداند و این بدان معنا است که مسکو نه قلمرویی به دست خواهد آورد و نه از پیوستن اوکراین به ناتو جلوگیری خواهد کرد. برخی نظریهها و گمانهزنی خوشبینانهتر هم حاکی از آن است که چنین شکستی که پس از هزینههای هنگفت مالی و جانی به وقوع پیوسته، احتمالاً به برکناری پوتین خواهد انجامید.
با این وجود، چنین شادمانی و دور افتخاری، به شدت ناشیانه است زیرا روسیه همچنان چندین گزینه نظامی روی میز دارد و برخی از این سناریوها باید آمریکا و متحدان ناتو را به شدت نگران کند.
گزینه اول: مسکو میتواند از حربه ضدحمله استفاده کند؛ حملهای که در بندر اودسا در دریای سیاه تمرکز خواهد داشت. این شهر بندری، آخرین کانال اوکراین در دریای سیاه بوده و تصرف آن عملاً اوکراین را به کشوری محصور در خشکی بدل خواهد کرد. علاوه بر این، چنین اقدامی، روسیه را بر شریان حیاتی اقتصادی اوکراین مسلط خواهد کرد زیرا عمده صادرات و واردات کییف از طریق این کانال انجام میشود. از دست دادن این شهر، ضرر اقتصادی و روانی قابل توجهی برای اوکراین به همراه خواهد داشت. با توجه به اینکه روسیه نیرو، تجهیزات و تسلیحات چشمگیری را از شرق به جنوب اوکراین گسیل داده، این احتمال که بندر اودسا حالا به هدف اصلی مسکو بدل شده باشد، قوت گرفته است.
گزینه دوم: هرچند این گزینه فوقالعاده بلندپروازانه به نظر میرسد اما روسیه میتواند به آغاز «حرکتی کوبنده» فکر کرده و نیروهای خود را از جنوب اوکراین به شمال این کشور گسیل داده و از جبهه شمال شرقی به کییف حمله کند. چنین راهبردی میتواند یادآور حمله شوروی سابق در سال ۱۹۴۲ باشد؛ حملهای که تمام ارتش آلمان را در استالینگراد، به دام انداخت. موفقیت چنین راهبردی، ضربهای مهلک برای مقاومت ارتش اوکراین خواهد بود.
گزینه سوم: پوتین میتواند فرمان بسیج ملی صادر کند. روسیه تا بدین جای کار، با ابزار محدود و به اصطلاح دستِ بسته، در اوکراین جنگیده است. به احتمال زیاد، این تصمیم به فروپاشی ارتش اوکراین، پیوستن استانهای جنوبی و شرقی این کشور به مسکو و به تکاپو افتادن دولت ولودیمیر زلنسکی، برای صلح خواهد انجامید. جنگ طاقتفرسا همین حالا هم تلفات قابل توجهی را روی دست اوکراین گذاشته و از آنجا که جمعیت روسیه تقریباً سه برابر اوکراین است، اینکه کییف از جنگی فرسایشی و بلندمدت جان سالم بهدر ببرد، بسیار غیرمحتمل است.
گزینه چهارم: روسیه، خشمگین از آنچه در خارکف برایش رخ داده، تصمیم میگیرد تا با استفاده از سلاح هستهای تاکتیکی، با سرعت و قطعیت، داستان را فیصله دهد. چنین تصمیمی حتی با تسلیحاتی اندک میتواند بخش قابل توجهی از ارتش اوکراین را نابود کرده و مقاومت کییف را در هم بشکند. عبور از آستانه هستهای، حرکتی به شدت خطرناک خواهد بود و پوتین قطعاً از این موضوع آگاه است. با این حال، اگر رئیس جمهور روسیه به این نتیجه برسد که تنها گزینه باقیمانده، پذیرفتن شکست و توافق تحمیلی ناتو و به خطر افتادن قدرت اوست، احمقانه است که فکر کنیم هرگز چنین ریسکی نخواهد کرد.